تابستان داستان: وزارت دراز مدت فجایع' توسط Eli Francovich - Sun, 19 Jul 2020 PST

هیو Hubert, مالک, بنیانگذار و تنها کارمند هوبرت & Sons دراز مدت فجایع شنبه در یک کثیف میز و سعی کردم به لب

توسط NASERINEWS در 29 تیر 1399

هیو Hubert, مالک, بنیانگذار و تنها کارمند هوبرت & Sons دراز مدت فجایع شنبه در یک کثیف میز و سعی کردم به لبخند. او پرسید: "آیا شما در نظر گرفته آتشفشان بیمه؟"

مشتری یک دوک وار تیره, موهای مردی به نام جیک سرش را تکان داد.

دو مرد نشسته در یک مطلوب و مرطوب اتاق در طبقه دوم از یک مرکز نوار در Kalama, واشنگتن, همراه بانک از I-5 و در پرتاب یک سنگ از turgid رودخانه کلمبیا. آن را خوشبو 65-درجه ژانویه روز. انباشته یخ از یک ضربه محکم و ناگهانی سرد دو روز قبل تا به حال نزدیک به ذوب میراث خود را با آب مخلوط در امتداد شهر اصلی بکشید.

"این یک بسته نرم افزاری جدید ما ارائه می دهیم" هوبرت گفت. "بسته های زیادی از سنتی فاجعه بار کسب و کار پوشش به یک ضد گلوله قرارداد. سیل. زلزله. پرتابه آسیب شما نام آن را. تماس با ما آن را Johnston تضمین کند."

هوبرت تا به حال ساخته شده و 35 دقیقه رانندگی از پورتلند در اوایل صبح. این یک روز زیبا آسمان آبی درخشان و آفتاب گرم است. اگر چه شمال افق بود و مه آلود و بخار-خارج خاکستر طولانی از هفته گذشته mini-فوران اخبار گفت.

جیک متعلق به یک کسب و کار کوچک انتقال باستان VR خاطرات به جدیدترین bioformat یا چیزی شبیه به آن – Hubert نمی تواند به یاد داشته باشید – و تا به حال نام او را چند هفته پیش در حال مبارزه با ترس و شرم به خود داستان.

او نیاز نیست که تلف تلاش است. هوبرت شنیده بود آن را صد بار. احتمالا حتی هزاران نفر. من استفاده می شود فقط باید منظم و عادی بیمه. به نظر می رسید به کار خوب است اما در حال حاضر من نمی دانم. من احساس می کنم هیچ چیز پوشش داده شده است ... blah blah.

در جیک مورد آن یک سری از سیل در بهار گذشته پس از مدت کوتاهی با deep freeze. آب مخلوط به پا عمیق در کف مغازه خود را مسدود جامد. بیمه آژانس "خدا نگهدار 'em" تنها پرداخت نیمی از این ادعا بسیاری از آسیب آمد از یخ نمی سیل و بعد از همه جیک تا به حال خریداری یخ-طوفان پوشش.

در حال حاضر جیک بود مشخصه عصبی است. پای او را تندرست بالا و پایین مانند یک بازار مال فروشان دلقک. او نگران بود در مورد شوهر و پدر, دختر, او گفت:. هوبرت راننده سرشونو تکون دادن همراه است.

"اما منظور من" جیک گفت: "چقدر احتمال آتشفشان؟"

هوبرت سرکوب نفسانی پیروزی لبخند به جای تکیه به عقب در صندلی و بافته انگشتان خود را در پشت سر خود را و اجازه دادن به او دل و روده فوران بیش از کمربند خود در جشن قریب الوقوع قرارداد.

"آیا شما دیده می شود خبر؟" "دانشمندان فکر می کنم کوه سنت هلن می تواند ضربه هر روز در حال حاضر."

•••

بعد به عنوان هوبرت نشسته در صندلی عقب خودرو خود را مرور پورتلند عجله ترافیک یک ساعت او احساس یک اثر خفیفی از رنگ از گناه. این آتشفشان بسته برای جیک حداقل بود و احتمالا غیر ضروری اگر چه از لحاظ فنی دفاع. Kalama بعد از همه نیست بیش از 50 کیلومتر از کوه. و با 90 سالگرد آخرین آن بزرگ فوران نزدیک شدن احتمال دیگری blowup در حال افزایش بود و اگر چه بسیاری از کارشناسان توافق کردند که هنوز یک دهه یا بیشتر به دور است.

و هوبرت حدس زده جیک نمی خواهد در کسب و کار برای پنج سال دیگر. در دهه کار و بیمه و او می خواهم یک حس برای کسب و کار در یک مرگ مارپیچی.

او را تکان داد گناه دور او می خواهم نه نه ساکن در آن است. که ماهیت کسب و کار خود را و آن او را تحت درمان هست. فجایع از همه نوع بودند رشد صنعت.

مطمئن شوید که او چیزهای عادی. سیل و سرقت و آتش. اما او موفق به پیدا کردن تو رفتگی در دیوار خود را در اوایل. تغییر آب و هوا و حرمسرا از وحشت. هوش مصنوعی کار جابه جایی بیش از حد. حملات شهاب سنگ ،

با کشف دیگر حساس زندگی دو سال پیش (آنها شده است می خواهم زمین ارسال پیام برای نزدیک به 100 سال, اما برای, مختلف, پوچ و پیچیده دلایل ناسا بوده است تفسیر سیگنال های قسمت های تکراری از "دوستان") هوبرت در روند تهیه پیش نویس سیاست پوشش interstellar جنگ و/یا انقیاد است. او حتی ممکن است پیش نویس یک سیاست جداگانه برای فرازمینی کار جابه جایی. او در زمان یک یادداشت ذهنی بررسی کنید و ببینید چه رقابت انجام شد که در حوزه.

همه چیز تغییر سریع تر از هر کسی می تواند مسیر است. تکنولوژی ، اما همچنین توپوگرافی. سیاتل بود calved به دریا در 2040 زمانی که هوبرت بود 20. آب و هوا تغییر سال به سال. این همه تغییر هوبرت آموخته شده همه خیلی خیلی می ترسم. هنگامی که در یک حالت فلسفی او اعتقاد مردم نیست در واقع ترس از مرگ و یا خراب کردن مالی بسیار به عنوان هرج و مرج است.

بیمه حتی در درهم و برهم جهان از '70s باقی مانده سدی در برابر ضرب وشتم. او معتقد بود که بدون یک اثر خفیفی از رنگ شک.

ماشین خود را وارد و پارک شده خود را در گاراژ. چراغ سوسو در و درب را باز کرد. خانه استقبال او از او خواسته در مورد روز خود را به اطلاع او شام آماده خواهد بود در 20 دقیقه است که آن را تا به حال با موفقیت به کشته شدن سه موش. این بود که توجه داشته باشید از غرور?

لرزش تا به حال زدم چند knickknacks کردن گوشته. او متوجه شده و قرار داده و آنها را; یک عکس از مادر و پدر. برادر خود را.

او نشسته در اتاق نشیمن و بررسی آمار خود را. کمی افزایش ضربان قلب. بالاتر از متوسط مصرف آب. زیر متوسط مصرف کالری. پایدار سطح کورتیزول. M. D. معاون حمل روز اطلاعات خود را به شرکت بیمه.

سکوت سرکوبگر بود و او احساس خلق و خوی تاریک در آینده. سنجش این خانه قرار داده و در موسیقی (به صورت جداگانه طراحی شده ترکیبی از سودا و خوش بین پاپ طراحی شده به افتخار او دولت های داخلی در حالی که به آرامی روشن خلق و خوی). او خود را تنظیم سطح دوپامین استقبال آشنا درخشندگی ملایم سردی که نرم نگرانی و تنش را از روز است.

او استراحت در اینجا برای برخی از زمان, اما از نظر او غیر قابل نفوذ به راحتی از این وضعیت نمی خواهد اجازه رفتن از چیزی جیک گفته بود.

آنها می شده است گفت: خود خداحافظی. جیک قرار داده شده بود تا قابل تحسین نشان از تظاهر او فکر می کنم آن را از طریق حتی اگر آنها هر دو می دانستند که او وحشت زده بود و با خوشحالی پرداخت برای هر اندکی از صلح از ذهن است.

"من به شما اجازه می دانم که به زودی" جیک گفت.

"هیچ عجله" هوبرت پاسخ داد در حالی که اجمالی در آب-رنگ آمیزی فرش. "امیدوارم از آن خواهد شد یک خفیف بهار."

جیک نگاه پر از بدبختی است. اتاق بوی افتضاح است. مرطوب و قدیمی است. نبود حتی متصل به اینترنت است. هوبرت آغاز شده درب.

"باید آن را خوب به خود کسب و کار خود را با فرزندان" جیک گفت.

هوبرت متوقف شد دست خود را در حال استراحت بر روی قاب درب.

"آره" او گفت:. "صحبت کردن با شما به زودی جیک."

Wynonna شده بود رفته برای پنج سال, اما او هنوز هم گاهی اوقات شنیده صدای او در خانه آنها می خواهم به اشتراک گذاشته. او می خواهم به سختی او را لمس کرد ، آن را تا به حال در طول این چند سال تبدیل به یک حرم به عشق خود را. هر چیزی و همه چیز که به او تذکر داده و از او می خواهم به آن اتاق به آرامی پر کردن آن.

او نمی آن را وارد کنید مقدار.

آنها می خواهم به ملاقات در طول زندگی حرفه ای برنامه بازآموزی. او 32 در زمان. او اولین کار حرفه ای بود فقط به پایان رسید (او می خواهم کار را برای اپل در پشتیبانی فنی قبل از آنها خورده) و او در این دوره ،

او هرگز در زندگی خود احساس هر گونه حس قوی – خوب یا بد – در مورد درستی از همه چیز. در تجربه خود با مردم که صحبت خواهم که معمولا وو-وو wackos که می خواسته خودداری کردن دوپامین بوستر به منظور نزدیک شدن به "واقعیت است."

او تا به حال هیچ وقت برای آن است. و در عین حال هنگامی که او را دیدم او را که روز اول در مرکز شهر پورتلند او غلبه عمیق دانستن است که آنها را به معنای شد.

که تا به حال شده خارجی, وحشتناک, هیجان انگیز و کاملا غیر منطقی خاک. او تحت تأثیر قرار نمیگیرند. و به عنوان آنها شد و نزدیک همه شواهد حمایت اولیه خود را احساس. آنها مناسب; او متعادل کردن بدبینی. او بعد از برخورد به امید. و تند تند از زندگی ارائه یک لبه داشت به فکر می کنم حداقل که به او کمک کرد تا ارتباط با مردم از جان گذشته دوچرخه سواری از طریق کلاس های درس.

او بعدها گفت که او تا به حال احساس مشابه "دانستن" اما به نظر نمی رسد که مهم است. زندگی خود را یکپارچه قفل و ظرف شش ماه آنها نقل مکان کرد و در کنار هم یک تصمیم دوستان خود هشدار داد در برابر. اما آن را به خوبی رفت. برای 13 سال آنها می خواهم تا به حال یک ایده آل همکاری.

و پس از آن او می خواهم باردار شدن.

او هنوز هم به یاد آن روز viscerally و به طور کامل. او در آلاسکا تلاش برای فروش محصول بیمه (مطمئن شوید که آن را بیش از حد سرد, در حال حاضر, اما فقط در مدل های. این خواهد بود که ناجور سبد نان جهان در 20 سال برادر. فکر می کنم در مورد فرزندان خود را.) وقتی او تلفن کردم.

او می خواهم نام خود را به عنوان به زودی به عنوان این نشست بود. قبل از این ویدئو حتی تا ظهور او می تواند بگوید چیزی اشتباه بود. او صدا منقبض و تنگ – یک کابل کشیده بیش از حد.

"من باردار هستم."

او تقریبا خندید. که غیر ممکن است ،

ظاهرا نه.

تنها بعد از او یاد بگیرند که نر قرص در حالی که تقریبا کاملا موثر بود و نه معصوم. او می تواند آن را باور نمی کند. آنها تا به حال زندگی مردم در ماه و مریخ ماموریت بود در مورد به راه اندازی و در عین حال قرص هنوز هم شکست خورد ؟ آن را تقویت عزم خود را برای جلوگیری از سفر به فضا در تمام هزینه.

اضافه کردن به نظر می رسد عدم امکان تمام چیزی که واقعیت بود که Wynonna بود 48 سال است. در پرواز بازگشت از آلاسکا او نمیفهمد, خشن, احتمال بارداری در این شرایط است. آمار زبان آنها می خواهم برنده قرعه کشی گوشی (او حتی شروع به تهیه پیش نویس غیر منتظره بارداری با وجود بهترین تلاش های طرح بیمه اما بازار بالقوه بود فقط بیش از حد کوچک به آن مداد را).

آن شب آنها می خواهم ملاقات در رستوران های مورد علاقه خود را و پس از آن راه می رفت و در امتداد رودخانه ویلامت.

"چه می خواهیم بکنیم ؟" او می خواهم پرسید.

با وجود این شوک از روز او احساس خوشحال است. بارداری ساخته شده حس. رابطه خود احساس مقدر یک دیوانه کلمه به استفاده و در عین حال چگونه او احساس! او به او گفت این shyly. او شروع به گریه. آنها را در آغوش کشید. او گریه طور پراکنده. رفتن آنها به پدر و مادر است.

"پسران دوقلوی" دکتر intoned بررسی های سیاه و سفید و عجیب عتیقه به دنبال سونوگرافی.

"Holy crap," او گفت:.

"Holy crap," او گفت:.

آنها ساخته شده آماده. در یک جا از سرزندگی او تغییر نام خود را کسب و کار. او خندید و گفت: او شیرین بود. استرالیا سوخته و جان مردم وارد قایق و هواپیما بالا و پایین ساحل اقیانوس آرام. بیمه کسب و کار رونق گرفت.

سپس یک روز در اوایل ماه مه Wynonna که هنوز هم مشغول به کار برای دولت کمک به مردم آموزش های جدید شغلی از محل کار آمد دارای رنگ خاکستری. آن را به حال شده است از یک روز سخت. یک کلاس پر از مردمی در 70s خود را تلاش برای به دست آوردن شغل در بیوتکنولوژی. برخی از پناهندگان از سواحل شرق. آنها بوی ناامیدی او گفت:.

"می خواهم یک دوپامین شات؟"

او سرش را تکان داد هیچ.

"هیو من شده فکر کردن" او متوقف شد. نگاه از پنجره به بیرون. ترس جویده شکم خود و او را بالا برده و خود را دوپامین سطح. او احساس در صلح و آرامش آماده برای هر آنچه که او می گویند بعدی. "من فکر نمی کنم ما باید به این بچه ها."

کلمات برش با وجود افزایش شادی شاخص.

"با دیدن این افراد در کلاس من امروز من فقط احساس می کنم در مورد حق داشتن یک بچه و به خصوص دو نفر از آنها" او گفت:. "همه چیز بسیار بد در حال حاضر. شما می توانید تصور کنید آنچه در آن خواهد شد مانند زمانی که آنها 70?"

او نمی تواند تصور کنید که آوردن یک بچه اجازه دهید به تنهایی دو نفر از آنها به این ظروف سرباز یا مسافر.

او گریه میکرد. او گریه میکرد.

آنها رفت و به عقب و جلو. او می خواست آن را به تصمیم خود را, او گفت:, و او بر این باور او, اما البته واقعیت بیولوژیکی از آن ساخته شده آن را تصمیم او بیش از خود نمی آن ؟ و منطق ضد گلوله او اعتراف کرد و به طوری که در پایان آنها ساخته شده انتخاب منطقی است.

آنها هنوز هم عاشق یکدیگر و آنها متعهد شدند به یکدیگر گفتند. بارداری تغییر نکرده بود که گفتند.

اما البته آن را انجام داد. خطوط گسل گسترده تر شد. او جستجو بیهوده برای برخی از بیمه در برابر آن چیزی است که می تواند سجاف آنها را به عقب با هم. و او نمی تغییر نام شرکت خود گفت: در ابتدا که آن را بدون هیچ زحمتی بیشتر از آن ارزش داشت و به زودی گفت: هیچ چیز در همه.

جیک به نام روز بعد.

"من فکر آن را بیش از من و من می خواهم برای اضافه کردن این آتشفشان بسته" او گفت:. "من برخی از خواندن تاریخ و زمان آخرین شب, و, ایست, من تا به حال هیچ ایده آتشفشان بودند بسیار خطرناک است. که یکی در 1900s و یا هر زمان که دیوانه بود. من تو را دیدم برخی از عکس ها."

بیست دقیقه بعد از آن انجام شد. هوبرت بود کمی ثروتمند و جیک احساس امن تر است. هنوز هم پس از او خاموش کردم گوشی که همان تاریک و خالی و خوی غلبه و او احساس هیچ یک از نرمال پس از معامله افزایش قدرت و موفقیت. شاید او بیش از حد قدیمی برای این کار, او فکر می کردم. او آماده برای روز جلسات.

او پانسمان تلاش برای فکر می کنم بیش از حد زمانی که یک لرزش شتافت طریق خانه طبقه به طور ناگهانی مایع. او تصادفا و steadied خود را در کمد. او شنیده ام یک تصادف از Wyonna و خانه آغاز شده squawking در او. یکی دیگر از لرزش جهان را تکان داد.

"در پناه خود به دنبال سرپناه."

بیشتر تصادفات از اتاق او سعی به اجرا بود اما پرتاب به دیوار تقریبا جای پای خود را از دست داده اما سقوط نمی کند.

خانه او فریاد زد. "آتشفشان هشدار. خاکستر زمین لرزه رود. در پناه Hubert."

طبقه حل و فصل برای یک لحظه او lunged به سمت دفتر او درب آن را باز و فرح بخش خود را در قاب خود را. یکی دیگر از شوک لرزاند خانه.

در حال حاضر اتاق او بود disarrayed فاجعه است. عکس ها از او و او را شکست و او کاری را سرنگون کرد. یک جعبه پر از لباس های خود را باز شکسته و محتویات آن را پرتاب در مورد مثل تخته پاره روی اب.

لرزش متوقف شود. زمین تا مایع یک لحظه پیش بازگشت به حالت عادی استحکام.

او ایستاده بود وجود دارد در لبه غرق اتاق و احساس خود را کشف. او تقریبا محو دور اشک اشک در چشمان و ذهن خود را به محل کار و برگشت به اتاق. او نمی دانست تا چه حد از آتشفشانی آسیب, البته, اما, بر اساس بازگشت-از-پاکت ریاضی او مدیون بسیاری از مردم مقدار زیادی از پول اگر او نبود ،



tinyurlis.gdu.nuclck.ruulvis.netshrtco.de
آخرین مطالب