داستان های تابستانی: 'منطقه قرمز" توسط بن Goldfarb - Sun, 02 Aug 2020 PST

هنک رفت به حوض قبل از سپیده دم است. کثیف, زمستان, برف درنگ در طول مسیر سنگ فرش که رهبری از کابین به lakeshore.

توسط NASERINEWS در 12 مرداد 1399

هنک رفت به حوض قبل از سپیده دم است. کثیف, زمستان, برف درنگ در طول مسیر سنگ فرش که رهبری از کابین به lakeshore. غبار آویزان ضخیم است که او شنیده قایق رانی قبل از او آن را دیدم ریتمیک clunk از آلومینیوم روی چوب. او بدبختانه bowline کردن آن گیره ، knelt در مرطوب چوب برداشت gunwales و کاهش خود را به قایق که لرزاند و پس از آن حل و فصل. شبنم که آغشته به عقبی صندلی رخنه کرد و از طریق شلوار جین خود را. او تحت فشار قرار دادند حوض با چوبی دست و پا زدن و قایق رانی چرخید دور پوزه آن اشاره به سمت شیشه قلب روح دریاچه, یک سوزن قطب نما به شمال واقعی.

به مقابله با ماهیگیری غیر روحانی که در آن او می خواهم آن را ترک در گل آلود bilgewater در قایق رانی طبقه. میله tacklebox کارتن از nightcrawlers حفر کردن از دسته هیزم. هنک رشته خزنده بر روی قلاب خود را و پرت دکل. Bobber از بین رفت به غبار فرود با یک دور با صدای تلپ. هنک تکیه به جلو میله نور در انگشتان دست خود قایق رانی شناور.

او قایق رانی. خود را در حوض. خود را در داخل کابین. او تا به حال هنوز عادت به ضمیر. این محل شده بود ایشانهر چند هنک خود روابط به کابین فرار عمیق تر از علامت یا ربکا می تواند درک. آنها را دوست داشت جای خود را کم عمق راه اما نمی شد از آن. نه راه هنک شد. درزگیر که محدود خود را سیاهههای مربوط عملا از طریق رگ خود را زد. پدرش گذاشته بود نهایی سرو-لرزش زونا در شدت سقف تن به تن در سال 1950 و یا پس مادرش به او گفت – سال هنک متولد شد. او هرگز در زندگی در یک جهان بدون آن.

آیا جهان خواهد اجازه دهید او را هر چند بود و دیگری ماده است.

دو سال کشمکش حقوقی تا به حال در نهایت به این نتیجه رسیدند که زمستان – اختلاف حل و فصل در هنک را به نفع او به عنوان می خواهم شناخته شده آن خواهد بود. عمل به کابین وارد شده بود در یک پاکت مانیل در اواخر ماه مارس آزاد از برزخ از یک وکیل کابینه. هنک gazed در سند reverently برگزار شد آن را به تیره رنگ نور است که چشمانداز به خود تنگ آشپزخانه در کلسو. او را لمس مادر خود را امضا ضعف و spidery. او می خواهم تلاش برای نگه داشتن یک قلم پایان.

کوه هم زده که هفته به عنوان هر چند در پاسخ به این زمین لرزه توسعه smudging ترد آسمان آبی با یک مایل-برج بالا از بخار و خاکستر. هنک به تماشای فیلم awed اما unworried. کوه بود backdropped مقدار از زندگی خود را و او می خواهم آن دیده می شود در همه آن حالات: شعله روشن در طلوع آفتاب فرا گرفته ابر استخوان سفید در بهار تخته سنگ های رنگی با سقوط. هیچ چیز آن را می تواند او را شگفت زده.

اما انسان تر بودند ارتجاعی از کوه و در زمان او هنوز در اوایل ماه آوریل – سند خورده در محفظه دستکش ماه از مواد غذایی کنسرو شده در بستر خود F-100 – منطقه قرمز ایجاد شده بود. در نزدیکی کوه, جاده, به روح دریاچه, شد, صحنه جرم خفه با شتابزده بتن موانع و نشانه هایی است که خواندن "خطر منطقه است." جنگل, خدمات پلیس, کاهش, تیغ سوخته چهره به هنک شیشه سمت راننده. "شما اجازه؟"

"من یک جایی در دریاچه" هنک گفت.

"شما هنوز هم نیاز به یک مجوز" رنجر گفت. "دانشمندان و اجرای قانون تنها. فرماندار سفارشات پایین آمد هفته گذشته است."

هنک خیره شد. "برای برخی از بخار?"

"میخوام بیشتر از بخار برادر."

"شکی نیست که" هنک گفت. او سیلی فرمان و تبدیل کامیون به راه او می آیند. او سوار به آرامی در این زمان تمیز کاری کنار دیوار داگ شاه و پس از چند مایل در بر داشت آنچه که او به دنبال بیش از حد رشد ورود پیگیری knifed به چوب. او نگاه به عقب به مطمئن شوید که هیچ کس در دم خود را و سپس چرخش روی Weyerhaeuser جاده خروج آسفالت ،

او stashed کامیون پشت توسکا زاغه لود ارتش خود را-صادر کوله پشتی با لوازم – مقدار زیادی از مواد غذایی در داخل کابین اما می دانستند که چه مدت این inanity گذشته خواهد بود – و مجموعه ای از. هنک پیاده از طریق clearcuts و می ایستد پرچم برای برداشت waded جریان تورم با منجمد ذوب. او می خواهم آمد تا در روز شنبه و جنگل خالی شد از وبلاگ نویس. او به کابین توسط غروب فقط به عنوان آخرین صورتی سرخ از روز روشن wispy بخار مواج از قله کوه.

•••

هنک کردم اول خود را نیش می زنند و پس از 20 دقیقه در دریاچه. او reeled در رنگین کمان شکاف گلو و تضعیف stringer از طریق آبشش خود. ماهی قشنگ در کنار قایق رانی. غبار سوختن بود و او می تواند دیدن کوه در حال حاضر مشخصات آن تحریف شده توسط tumorous برآمدگی است که تا به حال رشد در نزدیکی قله مانع در اوج خود مانند دندانه در فدورا.

برای هفته ها کوه شده بود ناآرام, disgorging سیاه ستون خاکستر که roiled مانند تابستان thunderheads و دیدم با رعد و برق. هنگامی که او سوگند یاد او می خواهم دیده می شود آبی شعله مثل نور سوسو بالاتر از دهانه آن وهم آور و زنده است. در شب داخل کابین را تکان داد و قلع و کمپینگ بشقاب و لیوان clattering مانند دندان های مصنوعی در کابینت. اما آتشفشان رفته بود سکوت برای چند روز در حال حاضر و هنک مشکوک نشان می دهد بیش از.

هنک قدردانی کوه را صحنه سازی: مکرر flyovers عين آن را نگه داشته دریاچه آرام است. روح دریاچه هنک دوران کودکی بوده است مطلق صدای ناهنجار و خشن غرغر از قایقران موتور فریادهای waterskiers این braying خنده از مردان کباب سگ های داغ. علامت و ربکا حال کمک به دین است. آنها می شده است بالا-روحیه داد و بیداد کن جفت همیشه cannonballing کردن اسکله و کوبیدن درب و jostling نخست باد صبا-بو دادن موقعیت. هنک نزدیک به یک دهه جوانتر از خواهر و برادر خود را صرف تابستان روز به تنهایی از مطالعه حذف از مسابقات قایق رانی و مسابقات کشتی با زور از جوانان خود را.

در زمان او بود 10, آنها می خواهم هر دو تضعیف از زندگی خود را علامت گذاری به دانشگاه و سپس در دانشکده حقوق در نیویورک ربکا به کالیفرنیا برای انجام خوب چیزی است. او پدر بود و مرده در آن بیش از حد. کلاف مبهم به یاد می آورد یک قوی, خوش مشرب, حضور, redolent جین و خاک اره قرار دادن یک دست مهربان خود را بر روی شانه.

از طریق آن همه کابین باقی مانده است – بطور دنج قرار گرفتن جامد سرسختانه گردد. مه هر کلاف و مادر خود را از سمت چپ کلسو روز مدرسه اجازه تنه حاوی مواد غذایی و هیئت مدیره بازی. آنها صرف تابستان در کوه های حفاظتی سایه ماهیگیری حوض در روز و خواندن توسط رعد و برق در شب در companionable سکوت. انرژی خود را تا به حال مشکلاتی روبرو از مرگ شوهرش, اما مناسب هنک خوب است. هنگامی که او به طبقه بالا رفت به دراز کشیدن در بعد از ظهر او تقسیم چوب و یا جستجو برای الک ثبت نام. در مدرسه هنک بود جدی, مرموز, سایه; کابین را خشن خواهر و برادر, ارائه یک پناهگاه که در آن هیچ انگ اجتماعی پایبند به تنهایی. که در آن تنها cohabitant مادر او به نظر می رسید به نیاز تا حد فضای شخصی او بود.

چشم خود را بر روی bobber هنک به طور خلاصه سعی کردم به محاسبه تاریخ است. او می خواهم نگه داشته و تعداد برای یک زن و شوهر هفته پس از آن از دست پیگیری در اواخر ماه آوریل است. در حال حاضر آن را اواسط ماه مه او تقریبا قطعی است. 16, شاید. یا هیچ – 19. نه این که آن مهم است. او تا به حال در هیچ جا به هیچ وابستگان و نامحدود عرضه ماهی تازه.

از سکوت او می دانست که منطقه قرمز شد و هنوز هم در جای خود. او تصمیم گرفته در برابر استفاده از شومینه ساخته شده است که برای شب های سرد اما هنک مشکوک است که او می خواهم گرفتن تلخه اگر کسی را دیدم دود مواج از دودکش. او مطمئن بود که اگر مقامات می تواند نیروی او را اما او تا به حال هیچ تمایل به مقابله با تازه رو اسموکی خرس-نوع درخواست او برای نجات خود. کابین تا به حال فقط تبدیل شدن به خود و شما نمی تواند کنجکاوی او را با دیلم.

صبح دیروز او می خواهم فکر می کردم که به اختصار محاصره کرده بود برداشته. او شده است می خواهم به خواندن بر روی نیمکت – کنراد مورد علاقه ابدی – زمانی که او شنیده موتورهای درب کوبیدن مرد صدای. تیز پنجه ای در محکم کاج درب. رسمی پنجه.

"هر کسی که در آن وجود دارد؟"

هنک برگزار شد او نفس کاسته بازگشت به نیمکت. او شنیده ام دو مجموعه از چکمه برروی آن بکشید در ایوان خفه صدای کلمات "تخلیه" و "اشغال نشده است." درب لرزاند برابر پرتاب deadbolt. چکمه کوبید دور.

هنگامی که مردان رفته بودند هنک رخنه کرد طبقه بالا مطرح شده دوربین دوچشمی خود را به پنجره اتاق خواب و peeked ، بالا و پایین دریاچه همسایگان خود سرو از اتومبیل به کابین کابین به ماشین بارگیری جعبه های مقوایی به تنه و backseats. او استنباط وضعیت: فرماندار هنوز هم تحت این توهم که کوه بود خطرناک بود به حالت تعلیق در منطقه قرمز به اجازه صاحب خانه ها جمع آوری وسایل خود را. حماقت محض, هنک فکر – اگر کوه واقعا در خطر بود از فوران چرا اجازه مردمی در همه?

تمام روز او را تماشا مردم او را می خواهم شناخته شده از دوران کودکی و دبستان به صورت یک فاجعه است که هرگز نمی خواهد آمد. وجود دارد اندی Ailey صاحب بیشترین ضعیف و ناتوان قایقهای موتوری در روح دریاچه حول کیسه duffel به کودکان خود. وجود دارد لیزا وبستر که او می خواهم یک بار دیده می شود آفتاب بی انتها مصرف دود استراحت پس از پر کردن او پونتیاک با کیسه زباله از لباس. از طریق دوربین دوچشمی آنها به نظر می رسید به عنوان کوچک و بی اهمیت به عنوان موریانه انقباض با بی میباشد. او احساس ناگهانی دیوانه سوء ظن او می خواهم علامت و ربکا در میان آنها سپس به یاد آورد که خواهر و برادر خود را تا به حال هیچ ادعا می کنند در اینجا. در هر کجا که بودند نبود روح دریاچه.

آن را تنها طبیعی است که هنک در حال حاضر یک مرد تا به حال جذب دوباره به داخل کابین در سال 1972 است. او می خواهم سعی کردم زندگی در کلسو پس از ترخيص او اما روی لئامت دادن خود را در جنگل ماند هنوز هم بیش از او به نحوی عمل کشیدن رشته های خود را. نوار دعوا مشاغل از دست رفته یک hazily به خاطر تصادف. یک شب در زندان پس از آن دو. "این حق در اینجا این است که خود را یک قهرمان جنگ عبور" کلانتر گفت: هنک صبح او اجازه او. "فکر نمی کنم شما می توانید یکی دیگر."

هنک رفت و به روح دریاچه برای خنک کردن برای چند روز. او پنج سال در آنجا ماند. در تابستان او صید; سقوط او شکار گوزن; زمستان او کشت و زرع را از طریق 10-پا منحرف در یک اتومبیل برفی چک کردن یک trapline. علامت و ربکا که می خواهم هر دو به پایان رسید تا در سیاتل بعد از خود سرگردان در بازدید از گاهی – برادر خود را با یک whiny بسته از آفتاب سوختگی مستعد کودکان و نوجوانان, خواهر خود را در این شرکت از یک smug وجدان آيات. هیچ کس تا به حال چیزی به او بگویم. هنک رشد ریش. دیگر خانواده ها در کنار دریاچه, که می خواهم او را به عنوان عجیب و غریب اما آرام فرزند راننده سرشونو تکون دادن مودبانه و اجتناب chitchat هنگامی که آنها به او خرید آبجو در فروشگاه عمومی. زمانی که او نیاز به مکالمه او به دنبال هری, بی حرمتی, پیر مرد در الج که می خواهم پور ویسکی و کک و مبادله از داستان های جنگ. هری bobbing در اقیانوس اطلس پس از نیروهای نظامی خود را حمل و نقل حفر شد U-boat; هنک hunkering در جنگل به عنوان پاره پاره رعد و برق روشن خه Sanh.

و او از مادرش ، او اغلب به عنوان خوانده شده در ایوان چوب انگشتان خود را در دریاچه, سازمان دیده بان کوهستان تغییر رنگ با گرگ و میش. او یک منشی در دفتر یک دندانپزشک در حال حاضر و آن رخ داده است به هنک که او می خواهم شروع به کار دوباره به طوری که او می خواهم که بهانه ای برای بازگشت به کلسو هر یکشنبه شب به فرار دردناک مرد پسر او تبدیل شده بود. هنگامی که آنها به عنوان خوانده شده با هم آتش او اغلب نگاه کردن از "لرد جیم" به او را پیدا کنید او را به تماشای سوسوی سایه حک عمیق شکاف از صورت خود را.

هنوز هم هنگامی که او بدست می خواهم بیمار در '77 و حاضر بیمارستان ها و آسایشگاه وجود ندارد که فرض کنیم او مراقبت. هنک سوار کردن کابین و رفت و برگشت به کلسو به صرف سال آینده توسط او بالین است. علامت و ربکا flitted و رها کردن گل و سبدهای میوه آن هنک که پوست پرتقال و تغذیه خود را بخش. آن هنک که خواندن آستن با صدای بلند برای او برگزار شد که او مانند دست که خار او نحیف و انداخت دور توده.

هنک به ارمغان آورد تا کابین در هفته های آخر زندگی اش. او می خواهم جمع آوری شده از گفتگو با علامت او مجری که مالکیت مشترک می گیرند به هر سه خواهر و برادر – ترتیب او غیر قابل تحمل. اجازه دهید خود را برادر و خواهر پول کلسو خانه هر چه طلا و جواهر تا به حال نشده است pawned. کابین به معنای چیزی را به آنها و همه چیز را به او. هنک با او کنار تخت خود را به عنوان قلدر منبر متقاعد کرده بود مادرش از این حکمت و او را متقاعد به استخدام یک وکیل برای تغییر خواهد کرد – یا دقیق تر اجازه وکیل که هنک در بر داشت آن را تغییر دهید. سه هفته پس از او امضا سند جدید او رفته بود.

اقدامات قانونی آغاز شد و یک ماه پس از مرگ او. علامت و ربکا و دارای حق اعمال عبارت "بی تاثیر" مانند ضرب و جرح ram, استدلال کرد که خود را از مکر و برادر کوچکترش به حال دستکاری یک زن سالخورده. هنک وکیل, استخدام در خارج از صفحات زرد با برخی از G. I. پس انداز اشاره کرد که مادر خود شده بود ناخن تیز به پایان است. چرا او می خواهم به اتمام یکشنبه جدول کلمات متقاطع دو روز قبل از او درگذشت.

خواهر و برادر خود را fumed فایده ای نداشت. هنک می دانستم که آنها هرگز دوباره صحبت می کنند که روایت از غیر مستقیم برادر که می خواهم در تصرف خانه و خانواده را تبدیل به مندرج در خود تاریخ تصویب پایین از طریق نسل مانند یک بیماری ارثی است. چندین دهه از هم اکنون grandnieces و grandnephews او هرگز ملاقات خواهد داستان خود خشم و انزجار هنوز هم تازه است. ما تا به حال یک خانه تابستانی در روح دریاچه تا برخی از ميانگين عمو آن را به سرقت برده. خوب, اجازه دهید آنها را.

پس از دو ساعت هنک گرفتار چهار ماهی به اندازه کافی برای چند روز گذشته. برف پر couloirs که veined کوه gleamed در نور صبح. روح دریاچه گسترش قبل از او مانند یک آینه ساده. او حدس زده بود 7:30 am.

افکار خود را به برادر و خواهر: علامت تدریس او را به سوراخ ضخیم رنگ پریده گروه در nightcrawler را در ناحیه میانی بنابراین ماهی قزل آلا نمی تواند اندک اندک خوردن آن را خاموش قلاب; Rebecca اشاره به الک چیدن راه خود را در سراسر کوه ، زمانی که منطقه قرمز به پایان رسید هنک تصمیم گرفت با پشت سر هم از صدقه او می خواهم اجازه دهید آنها را به داخل کابین برای یک یا دو روز. به آنها فرصت به غربال کردن از طریق عکس و knickknacks که منعقد کابینت ها و قفسه ها. نجات چند keepsakes.

هنک با مته سوراخ کردن آنها بد خواهد شد او می گفت که آنها را بارها و بارها در جلسات میانجیگری از طریق تلفن و در نهایت در نامه های رسمی خود را وکیل لوازم التحریر. آنها به سادگی به حال هیچ خرید در اینجا. آنها زندگی خود را; روح دریاچه خانه او بود. و او می دانست که آنها می شده است اشتباه در مورد مادر خود وضعیت روانی – بر خلاف آنها او شده است می خواهم وجود دارد ، او می خواهم او را به خانه نمی کند چرا که او می خواهم دستکاری کرد اما از آنجا که او به تنهایی می دانستم که آنچه در آن به معنای به او.

هنک چرخید قایق رانی نسبت کابین با سقف تن به تن است که چمباتمه زده در لیک فرانت سنبه. از یک فاصله محل نگاه کرد اب و هوای و با دوام مجسمه بیشتر با طبیعت از انسان یک چشم انداز ویژگی به عنوان ابدی جنگل یا کوه خود را. آن را زیستگاه خود او فکر می کردم و قطعا به عنوان خرس غار یا جغد درخت توخالی و او شده است می خواهم به حق ادعا می کنند تنها جایی که او تا به حال احساس در صلح است. او ناگهانی چشم انداز خود را به عنوان یک پیرمرد تاب در ایوان مچ پا عبور بیش از زانو دریاچه کشش قبل از او را به رقص در کوه پا. هنک غوطه ور خود را دست و پا زدن و رهبری برای صفحه اصلی.



tinyurlis.gdclck.ruulvis.netshrtco.de
آخرین مطالب
مقالات مشابه
نظرات کاربرن